برای تویی كه قلبت پـاك است
برای تو می نویسم
برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست
برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست
برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد
برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی
برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی
برای تویی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
برای تویی كه سـكوتـت سخت ترین شكنجه من است
برای تویی كه قلبت پـاك است
برای تویی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است
برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است
برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است
برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است
دوستت دارم تا ...
نه...
دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد
بی حد و مرز دوستت دارم
مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم
خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم...
بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم
زخم پاهايم به من ميخندد...
خسته شدم بس كه تنها دويدم...
اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...
مي خواهم با تو گريه كنم ...
خسته شدم بس كه... تنها گريه كردم...
مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...
نظرات شما عزیزان:
|